PRESSURE SURGE:
افزایش ناگهانی فشار درون لوله در اثر تغییر سرعت ناگهانی سیال درون آن (مواد نفتی درون لوله با سرعت در جریان می‌باشد در برخورد با مانعی برای مثال به دریچه بسته شیر رابط باعث تولید فشار در یک و یا چند نقطه از لوله می‌شود) که این فشار بیش از حد باعث ترکیدگی لوله می‌شود، یعنی در حقیقت مایع در جهت رفت که به مانع برخورد می‌کند سعی دارد دوباره برگردد و در راه برگشت با مایع در جهت رفت برخورد می‌کند.اما مایع برگشتی دارای فشار زیاد بوده که در نقاط ضعیف لوله انبساط و سپس ترکیدگی به وجود می‌آورد.

PRESSURE / VACUUM RELIEF VALVE (P/V) VALVE):
وسیله‌ای که دارای دریچه‌های فشار و خلاء می‌باشد.این وسیله توسط وزنه‌های مخصوص با فشار و خلاءاستاندارد مخزن تنظیم شده و برای جلوگیری از صدمه به مخزن باز و بسته می‌شود. هنگامیکه درجه حرارت محیطی که کشتی درآن عملیات انجام می‌دهد تغییر می‌کند باعث افزایش و یا کاهش دمای محموله می‌شود که بعضاً فشار گازها و هوای بالای سطح محموله را در مخزن کم و زیاد می‌کند، با نصب این دریچه بر روی هر مخزن و یا یک دریچه برروی سیستم انشعاب گاز خنثی برای تمام مخازن مقدار کمی از هوای تحت فشار و یا خلاء به وجود آمده به بیرون و یا داخل از مخزن کشیده می‌شود.

PURGING:
تزریق کردن گاز خنثی در موارد زیر صورت می‌گیرد:

  • تزریق گاز خنثی با فشار به درون مخزن در حالی که هوای مخزن دارای گاز خنثی بوده برای پایین آوردن درصد اکسیژن در مخزن و بهبود دادن به وضعیت هوای فعلی مخزن توسط هواکش های گازهای خنثی صورت می گیرد.
  • جهت بیرون راندن و تخلیه بخار و یا گازهای فرار محموله قبلی در مخازن که امکان آلودگی محموله بعدی را در بندر بارگیری را دارد. در دریا هواکش‌های گاز خنثی را بدرون مخازن تزریق، و از قسمت مخالف نقطه ورودی گازهای محموله به خارج از مخازن فرستاده می‌شود.
  • برای پایین آوردن درصد هیدروکربن در داخل مخازن گاز خنثی تزریق می شود.همانطور که در قسمت بالا توضیح داده شد.امکان استفاده از هواکش ها برای فرستادن هوای آزاد 21 درصد اکسیژن به داخل سیستم انشعاب نیز وجود دارد تا شرایط را برای ورود افراد به داخل مخازن برای کارکردن در هوای 21 درصد اکسیژن و عاری از گازهای هیدروکربن و سمی فراهم شود.با این عمل هوای موجود در مخازن وارد منحنی اشتعال محموله نمی‌شود تا از امکان خطر انفجار مخازن توسط یک عامل اشتعال زا جلوگیری شود.

PYROPHORIC IRON SULPHIDE:
سولفورآهن به عنوان یک عنصر آتش گیرنده در مجاورت هوا شناخته شده است، ویک عامل اشتعال زا خطرناک در کشتی‌های نفتکش که محموله نفت خام حمل می‌کنند می‌باشد.به خصوص آندسته از نفت خام‌های ترش که دارای سولفور هیدروژن به مقدار زیاد می‌باشد. سه عامل زیر در به وجود آوردن پدیده سولفور خالص و یا دی اکسید سولفور در مخازن نفت خام موثر می‌باشد.

  • وجود اکسیدهای آهن (زنگ های دیواره داخلی مخازن محموله).
  • نفت خام که از خود سولفور هیدروژن در فضای بالای محموله در مخازن پراکنده کند.
  • وجود اکسیژن کم در قسمت بالای محموله ویا در حالتی که گاز خنثی با اکسیژن کم موجود می‌باشد.

در ابتدا مقدار بیش از حد سولفور هیدروژن که مولکول های بیشتری از مولکول های اکسیژن دارند و زنگ‌های مخزن (اکسیدهای آهن)را تبدیل به سولفور آهن می‌کند که از ترکیب شیمیایی به وجود می‌آید و اگر این سولفور آهن با اکسیژن بیشتری که بعداً بر اثر تخلیه محموله به داخل مخازن نشت کرده ترکیب شده و دوباره سولفور آهن با عمل اکسیده شدن به اکسید آهن (زنگ مخازن) تبدیل می‌گردد و همچنین سولفور از سولفور آهن باقی میماند که به صورت سولفور خالص(S) ویا دی اکسید سولفور (SO2) تبدیل می‌گردد، که در این اعمال اکسیده شدن فوق حرارت بسیار بالا تولید می‌شود که ذرات سولفور و یا دی اکسید سولفور از شدت حرارت به رنگ سفید در می آید که این ذرات سفیدرنگ وقتی در هوای منحنی اشتعال زا در مخزن که همانا هیدروکربن از یک درصد به بالا و اکسیژن 8 درصد قرار گیرد بسرعت باعث می‌شود که هوای اشتعال زا خود به خود مشتعل سازد، و وجود گرمای بسیار زیاد این واکنش باعث انفجار و آتش سوزی مخازن می‌گردد زیرا ذرات سفید فوق در مجاورت با هوای اشتعال زا و اکسیژن به دانه های گداخته قرمز رنگ تبدیل شده که هر کدام از دانه های قرمز رنگ بمانند شعله کبریت مخازن را منفجر می‌کند.

  • (آهن)2Fe + (اکسیژن) 3o2 (اکسید آهن) 2Feo3.
  • 2Feo3 +(سولفور هیدروژن) 6H2S (سولفور آهن)2FeS + 6H2O + 4S.
  • (سولفور آهن)2 FeS+(7/2)O2 Fe2o3 + 2SO2 +حرارت.

REID VAPOUR PRESSURE (RVP):
فشار بخار یک نوع محموله نفتی که در آزمایشگاه از یک روش استاندارد در ظرف مخصوص بنام ظرف (رید) ودر دمای 8/37 درجه سانتیگراد یا 100 درجه فارنهایت و نسبت گاز مایع 4 به 1 به دست می‌آید.

RESPONSIBLE OFFICER OR PERSON:
یک شخصی که توسط مالک کشتی و یا فرمانده کشتی تعیین می‌گردد تا وظیفه خود را به نحو احسن انجام دهد منوط براینکه اطلاعات و تجربه‌های کافی را دارا باشد.

RESUSCITATOR:
وسیله‌ای با کپسول‌های اکسیژن قابل حمل در کشتی‌های نفتکش برای کمک کردن به افرادی که دچار خفگی و گازگرفتگی شده باشند مورد استفاده قرار می‌گیرد. برای به جریان انداختن سیستم تنفسی شخص حادثه دیده ماسک را جلوی بینی او وصل کرده و سپس کپسول‌های اکسیژن را باز می‌کنند.

SELF- STOWING MOORING WINCH:
دواری که دارای یک غلطک می‌باشد و طناب و سیم بکسل جهت پهلوگیری کشتی به دور آن به صورت اتوماتیک جمع می‌شود.

SOUNDING:
ارتفاع محموله از سطح مایه تا کف مخزن (در مجموع برای اندازه گیری محموله بمقدار زیاد گفته می‌شود)معمولا برای اندازه گیری آب توازن استفاده می‌شود.

 SOUR CRUDE OIL:
نفت خام ترش(نفت خام گوگرددار) نفت خامی که دارای ترکیبات بسیاری از سولفور هیدروژن و یا مرکپتین باشد.

SPONTANEOUS COMBUSTION:
احتراق خود به خودی یا درونی: آتش گرفتن بعضی از عناصری که خودبخود با ایجاد حرارت درون سوز و با عکس العمل شیمیایی درون ماده به وجود می‌آید.برای مثال مواد پنبه ای و یا پارچه پنبه ای که با نفت یا روغن آغشته شده در موتورخانه کشتی رها شده باشد می‌تواند آتش درون سوز نماید.

STATIC ACCUMULATOR OIL:
محموله نفتی که قابلیت هدایت بار الکتریسته کمتر از 50 پیکوسیمن متر را دارد وقادر خواهد بود مقدار خیلی زیادی بار الکتریکی ساکن را در خود نگه دارد. تخلیه این بار به بدنه کشتی، لوله های تخلیه و یا وسایل اندازه‌گیری می‌تواند ایجاد جرقه و یا حرارت لازم برای یک اشتعال و یا انفجار را بکند.الکتریسته ساکن و یا برق ساکن که از حرکت محموله به وجود می‌آید هرچه سرعت این حرکت بیشتر باشد مقدار آن نیز یاد خواهد شد.

STATIC NON- ACCUMULATOR OIL:
محموله نفتی که قابلیت هدایت بار الکتریسته از 50 پیکوسیمن متر (واحد قابلیت هدایت بار الکتریسته)بیشتر دارا می باشد.

STRIPPING:
ته کشی محموله ته مخازن ولوله های تخلیه: آخرین قسمت عملیات تخلیه، معروف به ته کشی و خالی کردن کف مخازن و لوله های تخلیه را عمل ته کشی محموله می‌نامند که توسط پمپ‌های کشتی صورت می‌گیرد.

TANKER:
کشتی که طراحی شده تا مواد نفتی را به صورت فله حمل نماید و بعضی از انواع آنها به صورت دو و یا سه منظوره در کنار مواد نفتی نیز مواد فله خشک هم حمل می‌نمایند.

TENSION WINCH AUTOMATED OR SELF TENSIONING MOORING SYSTEM:
دوار که با نصب وسیله ای بر روی آن قادر خواهد بود به طور اتوماتیک فشار بر روی طناب و سیم بکسل‌های پهلوگیری را کم و زیاد نگاه می‌داردتا بدین ترتیب کشتی در کنار اسکله محکم پهلو گرفته تا در اثر جذر و مد آب دریا و یا حرکت کشتی‌های دیگر که با سرعت زیاد حرکت می‌کنند و باعث جدا شدن کشتی در کنار اسکله نشود و ملوانان نگهبانی نیاز کمتری دارند که آنها را بازدید کنند.

TERMINAL:
مکانی که کشتیهای تانکر در کنار اسکله پهلو گرفته ویا بسته می شوند جهت تخلیه وبارگیری مواد نفتی که معمولا معروف به( OIL TERMINAL) می باشد.

TERMINAL REPRESENTAIVE:
شخص برگزیده‌ای از طرف ترمینال می‌باشد که مسئولیت تحویل گرفتن اسناد تخلیه و بارگیری و محاسبه مقدار محموله‌های نفتی را در کنار فرمانده بعهده دارد و به عنوان نماینده اسکله مسئولیت ایمنی را در کنار افسران ایمنی ترمینال دارد.

THRESHOLD LIMIT VALUE (حد مجاز):
حداکثر میانگین زمان سنجیده شده 8 ساعت کار در روز و یا 40 ساعت در هفته برای انسان در نظر گرفته شده که در برابر تجمعی از یک گاز در محیطی که دارای اکسیژن کافی بوده ولی دارای درصدی کمی از گازهای سمی می‌باشد که بدن یک شخص به طور عادی می‌تواند کار کند بدون آنکه اثر زیان آوری به طور آنی و یا دراز مدت برای آن شخص به بار آورد که این میانگین برای هر گاز سمی فرق می‌کند که به وسیله دستگاهی بنام Dragger بر روی کشتی اندازه گرفته می‌شود.

TOPPING OFF:
عملیات بارگیری در لحظات و یا تقریبا ساعات آخر بارگیری بر روی کشتی نفتکش که تا آخرین محموله محاسبه شده بارگیری صورت می‌پذیرد وبه ترتیب مخازن محموله را در یک ارتفاع مشخص می‌بندند.

TOPPING UP:
تزریق گاز خنثی به درون مخزنی که هوای داخل آن دارای گاز خنثی با فشار کم می‌باشد برای جلوگیری کردن از خلاء داخل مخزن که در اثر سرد شدن هوا ایجاد می‌شود فشار گاز خنثی موجود درون مخزن را حداقل تا ارتفاع 200(MMWG) نگهداری نموده تا با حفظ فشار مثبت گاز خنثی درون مخزن از نشت هوا به داخل مخزن و آتش سوزی جلوگیری کند.

TOXIC:
سمی بودن هوایی که برای نفس کشیدن انسان زیان آور بوده وبه فضائی که آلوده به گازهای سمی باشد گفته می‌شود.

(TRUE VAPOUR PRESSURE (TVP:
فشار بخارحقیقی یک محموله نفتی و یا مایع، فشار مطلق یا خالصی است که توسط گازی که از مایع تبخیر شده به وجود آمده و به حالت تعادل و یا موازنه بین گاز و مایع قرار گرفته که بستگی به حرارت موجود در هوای بیرون و داخل مخازن و یا حرارت میانگین این دو دارد. این فشار در آزمایشگاه توسط دستگاه مخصوص اندازه گیری می‌شود.

ULLAGE:
به ارتفاع فضای خالی بالای مایع و یا محموله درون مخزن و یا ارتفاع بالای مخزن تا سطح مایع گفته می‌شود.

(UPPER FLAMMABLE LIMIT (UFL:
سطح بالای منحنی قابلیت اشتعال که از این سطح به بالا مقدار زیاد هیدروکربن باعث می‌شود که شرایط برای به وجود آمدن عمل احتراق ناکافی باشد و به آن بالاترین سطح و یا حد اشتعالی (UFL) گویند. این سطح در هر نوع از مواد نفتی فرق می‌کند و هوای بالای این سطح را Too-Rich می‌نامند.

VAPOUR -VAPOUR SEAL SYSTEM:
بخار، گاز فرار محموله‌های نفتی: عملیات تخلیه و یا بارگیری به صورت مخزن دربسته انجام میپذیرد بدون آنکه فشار گازهای خنثی مخازن را کاهش دهند و یا گازهای محموله را به هوای آزاد هدایت کنند.

VOLATILE PETROLEUM:
مواد نفتی فرا یا بخار شدنی: آن دسته از نفت خام‌ها و یا مواد نفتی که درجه حرارت کمتر از 60 درجه سانتیگراد و یا 140 درجه فارنهایت می‌باشد که توسط ظرف درب بسته مخصوص در آزمایشگاه قادر به تولید بخار می‌شوند که با استفاده از وسایل و یا عوامل اشتعال زا می‌توان این دسته از مواد نفتی را مشتعل ساخت.

WATER SPRAY:
با استفاده از وسیله مبارز آتش که آب را با فشار زیاد از آب پاش عبور داده و آب را به صورت ذرات کوچک تبدیل می‌کندو برای اطفای حریق مورد استفاده قرار می‌گیرد که هم آتش نشان را از خطر آتش گرفتگی نجات می‌دهد و هم در مورد مبارزه با آتش مواد نفتی باعث گسترده نشدن آتش می شود با نگه داشتن اکسیژن به حداقل در زیر چتر ذرات ریز آب آتش را خاموش می‌کنند.

WATER FOG:
ذرات معلق بسیار ریز که به صورت مه از لوله های آب پاش مبارزه با آتش با فشار خیلی زیاد بیرون زده می‌شود که در اطفای حریق مورد استفاده قرار می‌گیرد.

WORK PERMIT:
مدرکی که توسط یک شخص مسئول ویا فرمانده صادر می‌شود که اجازه کار را برای افراد کشتی برای مدت مشخص در یک محیط ویا فضا مشخص را می‌دهد.